گوهرفروش

با شوهر کردن پری(معشوقه  شهریار) ، دوباره غم و غصه و تلخ کامی ها به شاعر جوان روی آوردند و شهریار بدین ترتیب چند سالی در عُزلت تنهایی به سر بُرد و در همین زمان در تهران به استخدام بانک کشاورزی در آمد .

تیمسار امیراکرم(همسر پری) نیز مثل سایر اطرافیان رضاشاه نهایتا در زندان او میمیرد و پری دوباره از قید وابستگی آزاد می شود و با دخترش به خانه ی پدر برمی گردد.

پس از چندی که از تنهایی و ناراحتی های زندگی کردن در خانه ی پدرش به تنگ می آید ، یک روز با دلی محزون و پُر از اندوه و ندامت به سراغ شهریار می رود ، ولی شاعر جوان چنان دلشکسته شده بود  که با چشمانی گریان، به درخواست های پری جواب مثبت نمی دهد و پری با دلی پر از حسرت و اندوه از پیش او می رود....


منظومه ی بی همتای «گوهر فروش» شهریار احساس شاعر را از درخواست پری به نمایش می گذارد :


یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم 

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

من که با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق وجوانی است به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به رز و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم 

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم 

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم 

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود میگذرم

تو از آن دگری، رو که مرا یاد توبس

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم 

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم 

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت

شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم...


اعجاز قرآن

ا
دوستان :
این متن را حتما بخوانید و تا جایی که میتوانید کپی و اطلاع رسانی کنید
خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.
اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است

 
ماجرا از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود.
این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰ سالگی تعطیل می‌شود.
ژاپنی‌ها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد. یعنی ۷ زیتون و ۱ انجیر !
بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در کتاب مقدس مسلمانان، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده.
نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار در قرآن امده است!!


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

با تمام وجود گناه کردیم ، نه نعمتش را از ما گرفت

و نه گناه مارا فاش کرد !

 اگر اطاعتش کنیم چه می کند ؟؟


(دکتر علی شریعتی)


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

 به سلامتی احسان ,احسانی که مردونه پای عشقش موند!!

احسانی که اوج غیرت مرد ایرانی رو به نامردا نشون داد..

احسانی که میگه یه جاهایی بریدم اما وقتی می اومدم خونه به روی خانوم گلم نمیاوردم..

درود بر مادری که شیر پاک به بچه اش داده..

درود بر مادر احسان مادری که به پسرش یاد داده به جای بازی با ناموس مردم مردونه پای عشقت بمون...

درود بر غیرت بی همتات مرد, درود بر شرفت, درود بر عشق مقدست,

 

قبل از ماه عسل سه شنبه شب.. خیلی وقت بود چیزی از عشق واقعی ندیده بودم...

خیلی وقت بود مذکر رو  جور دیگه میشناختم!!!

خیلی وقت بود مونث رو به آهن پرستی و پول پرستی میشناختم!!!

مردانگی لیاقت میخواد!!! هر نری مرد نیست!!!

زنانگی لیاقت میخواد!!! هر ماده ای زن نیست!!!

شوهری که با فلج شدن  گردن به پایین نامزدش تو کما رفتنش , عاشقانه تر پاش موند.

احسانی که زنش ازش تعریف میکرد سرشو مینداخت پایین.

دست زنشو با افتخار میگرفت.

و به قول آقای علی خانی چه به موقع دستش رو می گرفت!!

احسانی که به گفته ی همسرش بهترینه , خاصه!

احسانی که حالا دیگه اسطوره شد!

احسانی که گفت اومدم فقط به خاطر اینکه یه نفر درس بگیره به خاطر همون یه نفر.

خلاصه کلام رو سولماز می گفت :

آرزو دارم اونایی که مثل منن واحسان ندارن شفا پیدا کننگریه


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید.. خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند...!   

لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی..خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند. 

لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی.. خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند.  

 لبخند بزن: چون تو زنده ای وروزی داده میشوی وهنوزفرصت برای جبران مافات داری... مرده هایی هستندآرزوی بازگشت به زندگی رادارندتاعمل صالحی انجام بدهند..اما هیهات!    

لبخندبزن: چون تو"خدا"را داری و اورا می پرستی وازاو طلب کمک میکنی... کسانی هستندکه مقابل گاو سجده میکنند.   

لبخندبزن: چون "تو"خودت هستی..وخیلی ها آرزو دارند که چون"تو"باشند.     

لبخندبزن..و خدا راشاکرباش وقناعت پیشه کن وبر تقدیر و مقدرات راضی و تسلیم باش..وهمیشه فرهنگ لبخند را درمحیط زندگی خودت منتشرکن.


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

 

بعضی آدمها دنیارا زیبامیکنند آدمایی که هروقت ازشان بپرسی چطوری؟با لبخند میگویند: خوبم.

وقتی میبینند یه گنجشک دارد ازروی زمین غذا میخورد راهشان را کج میکنند .

این ها فرشته اند..

تورا به خدا نگهشان دارید , تنهایشان نگذارید،تنهایی داغونشان می کند!!

به خدا همینها هستندکه دنیا را بهشت می کنند :

مثل آن راننده تاکسی ای که حتی اگردر ماشینش رامحکم ببندی ,

بلند میگوید:روزخوبی داشته باشی.

ادمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم درچشمشان میشوی،

روبرنمیگردانند لبخند میزنند مثل یک اشنای قدیمی.

دوست هایی که بدون مناسبت هدیه میخرند و میگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود.

یاگاهی دفتریادداشتی، نشان، کتابی....

آدمهایی که ازسرچهارراه،نرگس نو برانه میخرند و باگل میروند خانه.

آدمهای پیامکهای آخرشب،

که یادشان نمیرود گاهی قبل ازخواب ،به دوستانشون یادآوری کنند  چقدر عزیزند.

آدمهای پیامکهای پُرمهربی بهانه،حتی اگربا آنها بدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی

آن ها غم هیچکس روتاب نمی آورند و تو را به خاطر خودت میخواهند.....!!!


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

التماس دعای افراد را در این ایام مخصوصا شبهای قدر از تعارفات معمول جدا

و برای همه به رسم خداپرستی و مهر ورزی به انسانیت دعا کنیم.

التماس دعا...


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

یک دانشمند غیر مسلمان(از اروپا)تحقیقاتی انجام داده است، شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومغناطیسی که به بدن آسیب می رساند:

با گذاشتن پیشانیتان  بر زمین، زمین امواج الکترومغناطیس مضر را تخلیه می کند. این شبیه اتصال ساختمان ها با زمین است تا وقتی احتمال برخورد سیگنال های الکتریکی(مانند رعد و برق) وجود دارد، امواج از طریق زمین تخلیه شود.

آنچه این تحقیق را بیش تر شگفت انگیز می کند، این است که بهتر است که پیشانیتان را بر خاک بگذارید!

و آنچه شگفت انگیز تر است اینکه بهترین راه که پیشانی خود را بر خاک بگذارید، حالتی است که رو به مرکز زمین باشید. چرا که در این حالت امواج الکترومغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد!!

و بیش تر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده است که شهر مکه مرکز زمین است و کعبه درست در مرکز زمین قرار دارد!!!

بنابراین سجده کردن درنماز، بهترین راه برای تخلیه سیگنال های مضر از بدن است...  

پیشانیت را بر خاک بگذار: ((سبحان ربی الاعلی وبحمده))

آفتاب نوشت:

طاعات وعبادات قبول باشه .

امیدوارم دوستان را ازدعای خیر فراموش نکرده باشید!!قلب

 


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

تو چه گفتی سهراب؟ قایقی خواهم ساخت...

با کدام عمر دراز؟

نوح اگر کشتی ساخت عمر خود را گذراند،

با تبر روز و شبش بر درختان افتاد،

سالیان طول کشید عاقبت اما ساخت ؛

پس بگو ای سهراب شعر نو خواهم ساخت...

بیخیال قایق،

یا که گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد؟

این سخن یعنی چه؟

با شقایق باشی زندگی خواهی کرد

ورنه این شعر و سخن یک خیال پوچ است ،

پس اگر میگفتی تا شقایق هست حسرتی باید خورد

جمله زیبا میشد،

تو ببخشم سهراب که اگر در شعرت نکته ای آوردم ،

انتقادی کردم

بخدا دلگیرم از تمام دنیا

از خیال و رویا

بخدا دلگیرم،

من جوانی پیرم ،

زندگی رویا نیست

زندگی پر درد است،

زندگی نامرد است...


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

پسر کوچکی بازحمت زیاد دستش را بالا برد و زنگ خانه ای را زد .

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.»

مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت از در خانه فاصله گرفت .

مردی که در همان نزدیکی در اتومبیلش منتظرا یتاده بود تمام مکالمات راشنید پیاده شد و به سمتش رفت .

گفت: «پسر...، از رفتار وسماجتت خوشم آمد؛  روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»

پسر لبخندی زد و جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند. "

آفتاب نوشت:

خوبه که ماهم گاهی اعمال ورفتارمون رو مورد سنجش قرار بدیم...

نزد قاضی وجدانمون...

اطرافیان ونزدیکانمون...

و از همه مهم تر نزد خدامون....

رفتار واعمالمون رو با ترازوی خودش بسنجیم ومحک بزنیم..

ببینیم چه کردیم..

آرزو دارم اعمال ما تو ترازوی سنجش مثل همون بالایی باشه...

راستی تو این ماه رمضون عملکردمون چگونه  بود ؟؟!!متفکر


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم

که حاصل دسترنج یکماه ی خود را تا همیشه

حفظ کنیم.


تاريخ : 12 مرداد 1393 | 9:42 | نويسنده : ss


دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشیدن چای کیسه‌ ای ست.
هول هولکی و دم دستی.
برای رفع تکلیف .
اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کنند.
دل آدم را باز نمی‌کند. خاطره نمی‌شود.افسوس

دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو.
این دوستی‌ها جان می دهند برای خاطره‌های دمِ دستی..
این چای خارجی را می‌ریزی در فنجان،
می‌نشینی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ترین آدم روی زمینی.
فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از یکی دو ساعت می‌شود رنگ قیر. سیاه.نگران

دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی...خیال باطل

زندگی تان پر از دوستان ناب

نه  دو دوزه بازان پررنگ و لعابقلب